عارف حق بین
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 


گر عارف حق بينى چشم از همه بر هم زن
چون دل به يكى دادى آتش به دو عالم زن
هم نكته وحدت را با شاهد يكتا گو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
هم چشم تماشا را بر روى نكو بگشا
هم دست تمنّا را بر گيسوى پرخم زن
هم جلوه ساقى را در جام بلورين بين
هم باده بى‏غش را با ساده بى‏غم زن
ذكر از رخ رخشانش با موسى عمران گو
حرف از لب جان‏بخشش با عيسى مريم زن
حال دل خونين را با عاشق صادق گو
رطل مى‏صافى را با صوفى محرم زن
چون ساقى رندانى مى‏با لب خندان خور
چون مطرب مستانى، نى با دل خرّم زن
چون آب بقا دارى بر خاك سكندر ريز
چون جام به چنگ آرى با ياد لب جم زن
چون گرد حرم گشتى با خانه خدا بنشين
چون مى به قدح كردى بر چشمه زمزم زن
در پاى قدح بنشين زيبا صنمى بگزين
اسباب ريا برچين كمتر ز دعا دم زن
گر تكيه دهى وقتى، بر تخت سليمان ده
ور پنجه زنى روزى، در پنجه رستم زن
گر دردى از او بردى صد خنده به درمان كن
ور زخمى از او خوردى صد طعنه به مرهم زن
يا پاى شقاوت را بر تارك شيطان نه
يا كوس سعادت را بر عرش مكّرم زن
يا كحل ثوابت را، در چشم ملائك كش
يا برق گناهت را، بر خرمن آدم زن
يا خازن جنت شو، گلهاى بهشتى چين
يا مالك دوزخ شو، درهاى جهنم زن
يا بنده عقبا شو يا خواجه دنيا شو
يا ساز عروسى كن، يا حلقه ماتم زن
زاهد سخن تقوى، بسيار مگو با ما
دم دركش از اين معنى يعنى كه نفس كم زن
گر دامن پاكت را آلوده به خون خواهد
انگشت قبولت را بر ديده پُرنَم زن
گر همدمى او را پيوسته طمع دارى
هم اشك پياپى ريز هم آه دمادم زن
سلطانى اگر خواهى درويش مجرّد شو
نه رشته به گوهر كش، نه سكّه به درهم زن
چون خاتم كارت را بر دست اجل دادند
نه تاج به تارك نِه، نه دست به خاتم زن
تا چند فروغى را مجروح توان ديدن
يا مرهم زخمى كن، يا ضربت محكم زن

 

                          (فروغی بسطامی)





:: بازدید از این مطلب : 160
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 بهمن 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: